با تو سخن می گویم...

با تو سخن می گویم...

نـوشتم نـامه ای بهر تـو ای عطرِ پریشانی
خطوطِ مبهمی از لای به لایِ دسـتِ لرزانی...

+نظرات شما برای نگارنده یادگاری باقی می مانند...

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است

هشتم .چه کند گر دل مسکین به نوایی نرسد

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ق.ظ

سلام حضرت صاحب

دیدم که خیلی وقت است بی وفا شده ام،که دیگر نامه ای به سمتتان نفرستاده ام...نمیدانم این از کوتاهی خودم بود یا کششی ازجانب شما نبوده و مایوس...


نمیدانم هرچه بود اما میدانم زمان زیادی را ازدست داده ام؛میدانم که فرصتهایم مثل ابرهای بهاری گذشتند،میدانم که فرصتهایم مثل ابربهاری می گذرند..

هرروز باخود زمزمه میکنم"والعصر"ولی در هیاهوی زندگی از یادمی برم که"ان الانسان لفی خسر"


من زیان دیده ام مگرنه؟سرباز بیست ساله شما با دشمن می جنگد ومن اینجا با بهانه های پوچ گاهی از زندگی سیر میشوم و یا...


نمیدانم توشه "ایمان" و "اعمال صالح"م جز گردوخاک چیز دیگری دارد؟

حضرت صبر

کوله ام خالیست اما...اما میخواهم فقط به "حق" چنگ بزنم،میخواهم فقط به "صبر"تان متوسل شوم و از پای نیفتم...


میخواهم فقط به شماچنگ بزنم؛به حقیقت و به صبر

"فتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر"



*قاصدک برو به سمت ریسمان الهی؛برو به سمت حبل خدا؛چنگ بزن بهشان و دیگر بازنگرد...

#امروز دو قاصدک شکار کردم...

  • قاصدک :)