با تو سخن می گویم...

با تو سخن می گویم...

نـوشتم نـامه ای بهر تـو ای عطرِ پریشانی
خطوطِ مبهمی از لای به لایِ دسـتِ لرزانی...

+نظرات شما برای نگارنده یادگاری باقی می مانند...

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

عهد صبحگاهی

شنبه, ۵ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۵۸ ق.ظ

مثلا روز اول، به یاد مولا باشی و به خودت بیایی و ببینی که وای برمنن، چقدر راه اشتباه رفته دارم و چقدر زمان جبران کم...

یا امام رضا، خسته شدم ازاین دنیا، خست ه شدم از صبرکردنها و نرسیدنها، خسته شدم از اشتباه رفتن، خسته شدم از همه چیز...

 

راه درست کدام سمت است؟ انتظار تا کی؟ صبر مرا تا کی امتحان می کنید؟

سلام علی قلب زینب الصبور...

  • قاصدک :)

کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته ...

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۲۱ ب.ظ

و چه خوبی هایی که لایقشان نبودم، اما من را با آن ها به مردم شناساندی...

و چه بدی هایی که از من پوشاندی، که اگر آسمان ها و زمین میدانستند، مرا در خود فرو می بردند...

 

آری؛ قسم خوردی به قلم

و من هم قسم میخورم این مدت دوری و ننوستنم سخت ترین روزهای زندگی بود..

بسم الله

به نامت و به یاریت می خواهم دوباره بنویسم... جایی دنج، تنها برای خودمان، از خودمان...

 

  • قاصدک :)