با تو سخن می گویم...

با تو سخن می گویم...

نـوشتم نـامه ای بهر تـو ای عطرِ پریشانی
خطوطِ مبهمی از لای به لایِ دسـتِ لرزانی...

+نظرات شما برای نگارنده یادگاری باقی می مانند...

دهم.صد شکر خدارا که گرفتار بماندیم

يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۰ ق.ظ


السلام علیک ایها الولی الناصح

امروز که دلم گرفته بود،هوای شما را کردم و بی قرارتان شدم..بعد با خودم گفتم چرا جراغ صندوق پستیمان را خاموش کردم؟!
حالا یکسال بیشتر ازبودنم در این دنیا می گذرد..یک سالی که پر ازخوشیها و ناراحوی ها بود و هرروزش یک ماجرا..
یکشالی ته نهارت های آشپزی وخانه داری ام و حتی هنری ام بعترلز قبل شدند، روزهای امتحانات دانشگاه وپیگیری های بسیج و دلتنگی های شما و بیت حضرت آقا...

امام مهربانم
از این یکسالی ته گذشت ،شما چه نمره ای به من میدهید؟
آیا برای سربازیتان آماده تر از قبل شده ام؟!
کاش زودتر نمازهایمان را به امامت شما به جماعت بخوانیم..
چه بی رحم است دنیایی که بین ما و مولایمان فاصله انداخته است..
روز تولد من روزی است که ندای "انا المهدی"شما را بشنوم...

آقا جان
هدیه تولد به من چه می دهید؟!
السلام علیک یا سفینه النجاه

قاصدک!
برو به سلامت..

  • ۹۵/۱۱/۱۷
  • قاصدک :)

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی