از یه جایی به بعد باید دست از شکایت برداری. از یک جایی به بعد دیگه باید تسلیم محض باشی و از دست و پازدن دست برداری.
از یه جایی به بعد دیگه کاری از دست خودت و ارزوهات و تلاشهات برنمیاد
از یه جایی به بعد دیگه زندگی می کنی تا بمیری
الان من توی اون نقظه ایستاده ام.
قدم خودم را برای تغییر اوضاع برداشته ام و باقی قدم ها به تو بستگی دارد..10 قدم نمی خواهم..همان اندازه ارزنی بع سمتم بیایی و به این بنده حقیرت نگاه نی برایم کافی است
نمیدانم کجای کازم اشتباه بود که ااینطور برایم رقم زدی .. اما دیگر مقل سنگ شده ام... بی تفاوت بی تفاوت
کاش به رحمتت دل نمی بستم..دوباره کابوس چهارساله ام زنده می شود...کاش رهایم نمی کردی
کاش امیدوارم نمی کردی..کاش ارزوهایم را به یادم نمی اوردی...
خدایا از من چه می خواهی؟! فکرنمیکنم موحودی پست تر و حثیرتر از من داشته باشی..اینقدر که دل خودم هم برای خودم می سورد..
کاش اندازه ارزنی برایت اهمیت داشتم
کاش نشانه ای سرراهم می گذاشتی
کاش این اشک های مزاحم مرا رها ی کردند
کاش امام زان دوباره بپذیرند مرا...اما شرط سختی گذاشته ام که امید براورده شدن ندارم..
دلم لس بیقرار است..
کاش در خواب ارامم می کردی..